تـو چـه مـیفـهـمـی از روزگـارم ....
از دلـتـنـگـی ام ...
گـاهـی بـه خـدا الـتـمـاس مـیـکـنـم ...
خـوابـت را بـبـیـنـم ...
مـیـفـهـمـی ؟!!
فـــــقــــــط خـــوابــــــت را !!!
++ من،عاشقانه هایم را در گوشِ نسیمی زمزمه کردم که از حوالی چشـــــــــمانِ تو عبور می کرد...
++ با مرورِ تو هیچ چیز عوض نمی شود تنها تو را از بَر می شوم!پشت هر “فداى سرت” یه “خاک بر سرت” به صورت مستتر و بالقوه وجود داره
مي نويسم:
" د ي د ا ر "
تواگر بي من و دل تنگ مني !
يك به يك فا صله ها را بردار ...